چند نکته تربيتي در زمينه انحرافات جنسي نوجوانان

نويسنده:محمد رضا شرفي




نظر به اين که يکي از حساسترين و خطيرترين برخوردهاي تربيتي، برخورد و مواجهه با نوجوان مبتلا به يکي از انحرافات جنسي است.لذا توصيه هايي چند در اين زمينه جهت اطلاع خانواده ها و اوليا و مربيان مي نماييم:

1-کتمان سرّ

انحراف امري است که با فطرت انسان مباينت دارد و سازگار نيست.وجدان اخلاقي او چنين حکم مي کند که انحراف، آلودگي و سقوط است و سير قهقرايي آدمي به سوي ضدارزشهاست.لذا نوجوان مبتلا به انحراف، در عمق وجود خويش، شرمگين و نادم است و علاوه بر آن که راهي به سوي روشنايي و پاکي مي جويد، در صدد کتمان عمل و مخفي نگه داشتن آن است.
بسيار شايسته است که مربيان و اوليا به محض اطلاع از چنين امري، آن را همچون يک راز و يک سرّ تلقي کنند و دايره ي اطلاع را از شخص خود به ديگري گسترش ندهند و اين مسئله را يک نوع امانت روحي محسوب نمايند و امانتداري کنند.
گاهي امانتداري نسبت به کلام يا مطلب سرّي از طرف شخص نزد ديگري است که به اختيارخود فرضاً مطلبي را به کسي بگويد و نزدش به امانت بسپارد که به ديگري نگويد و آن را فاش ننمايد يا اين که قهراً و بدون اختيارطرف باشد؛ مثلاً بدون اختيار،مطلبي سرّي را از ديگري مي شوند يا از کسي چيزي مي بيند که راضي به افشاي آن نيست.دراين صورت هرگاه چيزي را که ديده يا شينده، نقل کند يا فاش سازد، در امانت خيانت کرده است.(1)چنان که در کلمات قصار حضرت اميرالمؤمنين علي (ع)آمده است:
فاش کردن رازي که به تو سپرده شده است، خيانت و غدر است.(2)
لذا رازي که به دل سپرده شد،کتمان آن لازم و افشاي آن نارواست:
به پيرميکده گفتم که چيست راه نجات
بخواست جام مي و گفت راز پوشيدن
حافظ
ظاهراً غرض از پيرميکده پيامبر است و اين حديث که مي فرمايد:
«من صَمَتَ نجا»
گفت پيغمبر که هر که سرّ نهفت
زود گردد با مراد خويش جفت
دانه چون اندر زمين پنهان شود
سرّ و سرسبزي بستان شود (3)
پس ضروري است براي حفظ شؤون اخلاقي و انساني نوجوان و همچنين براي جلب اعتماد وي، سر او را کتمان و به ديگران انتقال و بروز ندهيم تنها در يک صورت مي توان فرد ديگري مثل همکاران مدرسه يا يکي از اعضاي ستاد تربيتي را مطلع نمود که فقط مشکل مورد نظر را بدون ذکر نام و نام خانوادگي دانش آموز مطرح کنيم و از آنها براي حل مسئله ياري جوييم.رعايت اين مسئله نه فقط به لحاظ موازين شرعي که مورد رضاي خداست ضروري است، بلکه از نقطه نظرتربيتي نيز به منظور حفظ روابط عاطفي مطلوب با نوجوان، امري حياتي و اصولي است.چه درغير اين صورت نه تنها رعايت موازين شرعي به عمل نيامده است، بلکه اساس روابط اعتمادآميز و اطمينان بخش فيمابين مربي و نوجوان در هم مي ريزد.
در مورد ساير انحرافات رفتاري و کج رفتاريها که به اندازه ي مسايل جنسي، از حساسيت و اهميت برخوردار نيستند،از قبيل ناسازگاري در محيط مدرسه، گوشه گيري و انزوا، پرخاشگري و خوي تهاجمي و وابستگي عاطفي شديد داشتن، بي تفاوتي درسي و تحصيلي و امثالهم، بهتراست به گونه اي با خانواده، موضوع مطرح شود که باز هم اساس اعتماد نوجوان را در هم نريزد و در مجموع در انتقال مشکل به خانواده، مصلحت بزرگتري از پيامدهاي نگفتن آن،وجود داشته باشد و يا اين که قبلاً اطمينان حاصل نماييم که اطلاع خانواده از اين امر،وضعيت را بدتر از آنچه که هست، نخواهد کرد و پيامدهاي رفتاري آنان با نوجوانان قابل کنترل و پيش بيني خواهد بود.

2-اقرار نگرفتن

موضوع مهم ديگري که از نظراخلاقي حائز اهميت فراوان است، اقرار نگرفتن از نوجوان در اين زمينه ها (انحرافات جنسي)است.به ويژه اگر، انحراف جنسي ميان دو نفر به وقوع پيوسته باشد، اقرار خواستن از فرد، نه تنها به حفظ آبرو و حيثيت او لطمه مي زند، بلکه موجب فرو ريختن پرده ها و از بين رفتن قبح عمل (گناه)مي شود و به جسارت در ارتکاب گناهان مي افزايد.چون اين بحث،بسيار حساس و مهم است، با استفاده از منابع اخلاق اسلامي،به دو مورد از ادلّه در تأييد اين رويه، اشاره مي کنيم:
مورد اول مربوط به برخي از اصول و شرايط اجراي حدّ زناست.در اينجا علاوه بر موارد متعددي که از قبيل شهادت شهود و ويژگيهاي ديگر، ذکر شده است، ملاک ديگري هم وجود دارد و آن اقرار و اعتراف به عمل مي باشد. شخص متهم حتماً بايد در چهار نوبت و درچهارمجلس اعتراف و اقرار به گناه کند.اين امر نشان دهنده ي اهميت دادن شارع مقدس به معيارها و موازين انساني و اخلاقي است.شرط ديگري نيز در اين اصول قيد شده است که، قاضي حق ندارد متهم را تشجيع به اعتراف کند و در ادامه ي جمله ها به او کمک کند،بلکه بايد کاري کند که براي حفظ حيا و حجاب و عفت و طهارت عمومي و جلوگيري از تجري، حتي الامکان گناه به ثبوت نرسد و مکلف است که شبهات را به نفع متهم تعبير و تفسير کند و انگار گناه را به متهم تلقين نمايد. (4)
درموارد فوق سه نکته ي مهم به چشم مي خورد:
1-معمولاً در ارتباط با محرماتي از قبيل زنا، از فرد اقرار گرفته نمي شود، بلکه فرد خود شخصاً اعتراف مي نمايد و اين در برخوردهاي تربيتي با نوجوانان حائز اهميت فراواني است.
2-قاضي، متهم را نبايد به اعتراف و اقرار، تشجيع و تشويق نمايد، بلکه بالعکس انکار گناه را به او بايد تلقين نمود و شبهات را به نفع متهم تعبير و تفسير کرد.
3-فلسفه ي چنين اصلي، مبتني برحفظ حيا و عفت و طهارت عمومي و جلوگيري از جرأت يافتن متهم برگناه مي باشد و اين همان مطلب مهمي است که در باب موازين شرعي و اخلاقي به آن اشاره نموديم.
مورد دوم،به جواني مربوط مي شود که نزد علي (ع)آمد و بيان کرد که: با پسري لواط کرده ام، پاکم کن (يعني بر من حد جاري کن).حضرت فرمود:به خانه ات برگرد، شايد سودايي در طبعت حرکت کرده باشد (چون به سبب احتمال شبهه، حد ساقط مي شود.لذا فرمود شايد حواست حاضر نيست و اقرار از روي کمال و شعور و عقل نيست.)روز ديگر آمد و همان را اقرار کرد و خواهش اجراي حد را تکرار کرد، حضرت همان پاسخ را داد و اين مسئله به اين صورت چهار بار تکرار شد.در مرتبه ي چهارم، اميرالمؤمنين ناچار به اجراي حد شد، لکن چون وسايل اجراي حد آماده شد و جوان نيزمنقلب و پشيمان شده بود، اميرالمؤمنين از اجراي حد خودداري نمود.(5)
اينک،مطلب ديگري را در جهت استحسان اقرار نگرفتن، نقل مي کنيم:
اما گناهاني که خداوند،حد برآنها مقرر داشته مانند زنا، واجب نيست که به آن نزد حاکم شرع اقرار کند تا بر او حد جاري نمايد و همان پشيماني از گناه و عزم برترک آن در آينده و سعي در استغفار کافي است.(6)
لذا مطلبي که از آن مي توان استفاده نمود، اين است که نبايد مربي و يا خانواده و يا هرفرد ديگري بين نوجوان خلافکار و خداي تعالي واسطه شود و اقرار بخواهد،بلکه اگر او را به سوي خداوند و انجام توبه ي واقعي سوق دهد، منظورحاصل است و حقيقت توبه،همان پشيماني از عمل و تلاش براي ترک آن درآينده است و چنانچه از روحيات و رفتارهاي نوجوان دريافتيم که انگيزه اي براي تداوم عمل (خلاف)ندارد و حقيقتاً متنبه شده است، ديگر نيازي به گرفتن اقرار و يا شنيدن اقرار و اعتراف او نيست.بهتر است که او را در جهت بهبود ارتباط با خدا و جبران گذشته ها تشويق و ترغيب نمود تا راه براي بازسازي شخصيت و آينده ي روشن و پراميد وي فراهم گردد.

3-پرهيز از برچسب زدن

نوجواني را با تلوّن شخصيت همراه مي دانند،به گونه اي که فرد در اين دوره احتمالاً هر لحظه به رنگي و به صفتي مي گرايد.
گاهي بسيار فداکار و ايثارگر جلوه مي کند و گاه متمسک و تکرو بوده و خود را در زندگي فردي اش سرگرم مي کند.بعضاً ديده مي شود که نوجوان در مواردي، بسياراجتماعي و گروه گرا مي شود و در مواردي ديگر، منزوي و گوشه گير به نظر مي آيد.از اين رو نمي توان شخصيت نوجوان را پديده اي منعقد و کاملاً منسجم و شکل گرفته تلقي نمود.بلکه، همچون ماده اي سيال و روان مي ماند که در قالبها جاري مي شود.
مقدمه ي فوق،به اين جهت ارائه شد که اگر در موردي نوجوان مبتلا به خودارضايي شد و يا روابط مشکوکي با همکلاس خود برقرار نمود و يا گزارشي مبني بر انحراف احتمالي اخلاقي در مورد او دريافت گرديد، نبايد اين نمودها را مظاهر صفات پايدار و ثابت شخصيتي تلقي نمود، بلکه معمولاً اين کيفيات از حالتي گذرا و مقطعي برخوردارند و در صورتي که با شيوه هاي صحيح و واقع بينانه با آنها برخورد شود، امکان اصلاح و بهبود در شخصيت آنان زياد وجود دارد.لذا ضروري است که از هرگونه برچسب زدن به نوجوان در اين زمينه ها خودداري شود.حتي در مواردي نوجوان، ممکن است يکي دو بار تحت فشار شديد غريزه جنسي، دست به خودارضايي بزند، در اين صورت نمي توان او را با برچسب زدن منفي «منحرف جنسي»محکوم کرد و از خود طرد نمود.اين روش براي هميشه روابط سالم و اعتمادآميز متقابل بين مربي و نوجوان را مختل مي سازد.بلکه بايد اين واقعيت را پذيرفت که لغزشهاي سطحي و محدود نوجوان را نبايد ذاتي و مرضي دانست و با اين برچسب که بر پيشاني فرد زده مي شود، نبايد امکان بازسازي و آينده ي روشن را از وي دريغ داشت.
بهتر است به خاطر آوريم که نوجوانان بيش از ما بزرگترها در مسير تند، پرشتاب و لغزنده ي خواهشهاي نفساني قرار دارند و چنانچه برخي از لغزشهايشان را با ديده ي اغماض بنگريم و فرصت ارزنده ي اعتماد بخش را به آنان بدهيم، مي توانند خويشتن را آن گونه که بايد و شايد بسازند و متحول کنند.

4-نهي از تعميم

معمولاً ذهن انسان تمايل دارد که به نوعي تعميم درمسايل انساني و اخلاقي دست يابد وفي المثل صفت مطلوبي را به کل شخصيت فرد توسعه دهد و همچنين پديده ي نامطلوبي را نيز به جنبه هاي ديگر شخصيت فرد مذکور،سرايت دهد.اين مسئله درمباحث و روشهاي مشاوره به نام «خطاي هاله اي»معروف است.به اين معني که اگر در ارزيابي از رفتار دانش آموزان، صفت برجسته اي در يکي از آنان مشاهده شود، ارزياب را متمايل مي کند که در جنبه هاي ديگر رفتاري نيز، او را خوب ببيند و نمره ي بالاتر از حد استحقاق براي او در نظر گيرد،که اين منجر به نوعي خطا در ارزيابي رفتار مي شود که آن را «خطاي هاله اي»مي ناميم.
در مورد نوجوان مبتلا به يکي از انحرافات جنسي و يا اخلاقي، غالباً مشاهده مي شود که به مجرد اطلاع از اين مشکل رفتاري فرد، عموماً قضاوتها در مورد ساير جنبه هاي رفتاري او حالتي منفي به خود مي گيرد و به نوعي «تعميم نادرست و شتابزده»منجرمي شود که تمامي شخصيت فرد را مورد تهديد قرار مي دهد.لذا مربيان و خانواده هايي که با نوجوانان در ارتباط هستند، عنايت کافي به اين موضوع داشته باشند که وجود رفتار نامطلوبي در نوجوان، جنبه هاي مثبت شخصيت وي را نفي نخواهد کرد.بلکه واقع بيني شرط ضروري اتخاذ تدابير تربيتي نسبت به نوجوان است.

5-حمل برصحت نمودن

از ويژگيهاي اخلاق اسلامي،نگرش مثبت به قضاياست و حتي به مردم توصيه شده است که در برخورد با مسايل، جانب مثبت را بگيرند وهميشه به جهت سازنده و مثبت وسالم قضايا، توجه داشته باشند.در برخورد با نوجوانان کج رفتار نيزاين اصل اخلاقي حاکم است که بايد موضوع را حمل بر صحت نمود.
حديث زير بيانگر اين واقعيت اخلاقي است:
محمد بن فُضيل به حضرت موسي بن جعفرعليه السلام عرض کرد:فدايت شوم به من از برادرديني ام چيزي مي رسد که زشت است و مردان را خوشايند نيست.پس از آن از برادرم مي پرسم که چنين از تو نقل شده است، ولي او منکرمي شود، درحالي که جمعي که مورد اطمينان هستند، به من خبر داده بودند.امام عليه السلام فرمود:اي محمد تکذيب کن چشم و گوشت را از برادرت.يعني بگو چشم و گوشم اشتباه ديده و شنيده، پس اگر پنجاه نفر چيزي را درباره ي برادرت (برادر ديني)بگويند و او منکر شود، تصديق برادرت کن و آنها را تکذيب کن.يعني بگو، امر بر آنها مشتبه شده و فاش مکن چيزي را که به وسيله ي آن، او را زشت و لکه دار و بي آبرو کني که اگر چنين کني، از کساني خواهي بود که خداوند در قرآن مجيد فرموده است: کساني که دوست دارند کار زشت در بين مؤمنين فاش شود، براي ايشان عذاب دردناکي در دنيا و آخرت است.(7)
لذا به مجرد کسب خبر از يک نفر، در باره ي فرد بخصوصي، نبايد با ديده ي باور به آن نگريست و پس از آن هم بلافاصله ترتيب اثر داد.بلکه تا زماني که براي فرد يقين حاصل نشده است، نبايد نوجواني را متهم و محکوم نمود و حيثيت و آبروي او را بر باد داد.

مروري کوتاه برنظريات تني چند از روان شناسان در باب خودارضايي

قبلاً در بحث آثار «خودارضايي»به عواقب زيان بخش اين عمل اشاراتي نموديم ولي از آنجايي که روان شناسان و صاحبنظران، در اين زمينه آرايي کاملاً مخالف يکديگر در باب کيفيت اين عمل و آثار آن دارند، لذا ضروري دانستيم جهت اطلاع بيشتر خوانندگان، به برخي از آنها اشاراتي بنماييم و ضمن نقد و بررسي، جمعبندي مناسبي را ارائه دهيم.
قبل از ارائه روانشناسان،اجمالاً نظر اسلام را در اين مورد بيان مي داريم:

خودارضايي از ديدگاه اسلام

اسلام به عنوان آييني که بر فطرت انسان مبتني است، اين عمل را خارج شدن از مرزهاي طبيعت بشري و تجاوز به حدود و حريم فطري او مي داند؛ تعبير قرآن در اين خصوص «تجاوز»است.روايات و احاديث نيز ناظر به اين عناوين و معاني است و از آن به:«گناه بزرگ»،«کسي که با خود نکاح کرده است»، «ملعون» و «کسي که از رحمت واسعه ي خدا به دور است»، ياد مي کند.
بدون ترديد، چنين تعابيري که حاکي ازعظمت گناه است، متضمن آثار زيانمند و ناگواري است که بر جسم و روان وانديشه ي انسان وارد مي شود، علاوه بر آن که ارتباط انسان و خدا را که در بينش اسلامي، اصليترين رابطه ي موجود در هستي است، مورد تهديد قرار داده و آن را به گسستگي و انقطاع سوق مي دهد.ولي با اين حال، چون اسلام آيين رحمت و پيامبر آن، «رحمه للعالمين»است، به نوجوان و جوان مبتلا، وعده ي آمرزش و مغفرت داده و علاوه بر آن،
درهاي اميد ونجات را به روي وي مي گشايد و فرد را به سوي زندگي سالم ومتعادل سوق مي دهد.

خودارضايي ازديدگاه روان شناسان

روان شناسان از لحاظ ديدگاهي که نسبت به اين موضوع دارند، به دو دسته تقسيم مي شوند:
دسته اول:معتقدند که اين عمل (کامجويي از خود)، طبيعي بوده و هيچ گونه آثار و عوارض نامطلوبي در بر ندارد و اگر هم عوارض نامطلوبي احتمالاً داشته باشد، در احساس گناهي است که دامنگير فرد مي شود و او را دچار خجلت و شرم مي نمايد وگرنه معتقدند که عوارض جسمي و روحي ديگري ندارد و بايد با احساس گناه مبارزه نمود.
دسته دوم:عقيده اي کاملاً مخالف با دسته اول داشته و معتقدند که اين عمل آثار سوئي بر جسم و روان نوجوان مي گذارد که به اجمال به نظريات آنان اشاره اي مي کنيم:
روان شناسان آمريکايي و غربي، عموماً برآنند که «خودارضايي»عملي طبيعي و عادي است و به حسب شيوع آن دربين نوجوانان، آن را پديده اي غيرعادي تلقي نمي کنند.
برخي از روان شناسان جامعه ي ما نيز که متأثر از همان نظريات مي باشند،اين بيان را تأييد مي نمايند.
دکتر «سيروس ايزدي»درکتاب «مسايل نوجواني»مي نويسد: (8)
استمنا امري است که تقريباً در مرد و زن از قديم تاکنون در تمام جوامع علمي و غيرعلمي مورد بحث بوده است.دربيشتر فرهنگها که فرهنگ ما نيز بدون شک شامل آن است درباره ي اثرات زيانبخش اين عمل، مطالب بسياري پذيرفته شده که اساس علمي ندارد.به هرحال در مورد عوارضي که تاکنون به نحوي به استمنا نسبت داده شده است، بايد گفت که به هيچ وجه ثابت نشده است.
ايشان در ادامه ي مطلب چنين اظهار مي دارد:
لازم است اولياي مدرسه و به طورکلي کساني که با نوجوانان سروکار دارند، در قبال اين مشکل، آنها را با واقعيتهاي علمي مربوط به آن آشنا نمايند و ذهن آنها را ازبرخي معتقدات و اظهارات اغراق آميز، پاک کنند و درعين حال به نوجوانان توضيح دهند که اگر زياد از حد انجام شود و يا با وجود در دسترس بودن جنس مخالف باز هم به آن اقدام شود،جنبه ي غيرعادي دارد.
دکتر «ابراهيم جعفر کرماني»در کتاب «نوجواني» مي نويسد: (9)
حقيقت علمي امروزه،حاکي براين است که عمل استمنا عملي است بي ضرر و جزو عوامل طبيعي رشد شمرده مي شود.از نظر بيولوژي، تجربه جديدي براي نوجوان مي باشد که به حقيقت وجود خود پي ببرد و از نظر رواني يک تأکيدي برآن است که «هيجان اختگي»که درابتداي اين فصل گفته شده، به وقوع نپيوندد.
نوجوان بايد آگاه باشد که استمنا سبب پيدايش ناراحتي جسمي و روحي نمي گردد و درحقيقت عملي است که فشارهاي جسمي و روحي را تسکين مي دهد و اين مقدمه اي است براي تکامل جنسي و ارتباط قانوني وشرعي بين مرد و زن در آينده.
«بلر»و «جونز»در کتاب «روانشناسي نوجواني»معتقدند: (10)
در سالهاي اخير، نگرش پزشکي و رواني متفقاً اين است که استمنا در نفس عمل به هيچ وجه متضمن خطر و زيان نيست بلکه ممکن است چنان توجه نوجوان را به خود معطوف دارد که موجب کاهش فعاليتهاي درسي و ساير مسئوليتهاي اجتماعي او گردد.
«هادفيلد»در کتاب «روانشناسي کودک و بالغ» پس از بررسي جنبه هاي رواني و جسماني اين عمل، مي نويسد:(11)
به طورکلي بايد گفت، خطر استمنا رواني است و هيچ گونه اثر سوء جسماني ندارد.آنگونه که ملاحظه مي شود اين دسته از صاحبنظران برآنند که:
1-استمنا عواقب سوء جسمي در بر ندارد.
2-احتمالاً اثر نامطلوب آن در بُعد رواني به صورت احساس گناه متجلي مي شود.
3-احساس گناه را بايد از وجود فرد ريشه کن نمود.
4-استمنا را زماني غيرعادي مي دانند که به صورت افراطي درآيد و با وجود دسترسي به جنس مخالف انجام گيرد.
«احساس گناه»نيز به طور مطلق، مذموم نيست.بلکه تا حدي که منجر به ترک عمل و جبران نارساييها شود، لازم و ضروري است.لکن نه آن گونه که روان شناسان ياد شده برآنند که احساس گناه را به طور کامل نفي مي کنند و نه آن اندازه به احساس گناه ميدان عمل داد تا جرأت بازگشت به خدا و بازگشت به زندگي سالم و متعادل را از فرد اخذ کند.بلکه از احساس گناه بايد نيروي محرکه اي براي گامهاي بلند و جهش به سوي آينده به وجود آورد.
دسته ي دوم روان شناسان و صاحبنظران، آنهايي هستند که با واقع بيني به اين مسئله نگريسته و آن را از ابعاد مختلف مورد بررسي قرار داده اند:
«کانت»معتقد است:
هيچ چيز به اندازه ي کام گرفتن از خود، ذهن و جسم را ضعيف نمي کند و اين نوع شهوتراني به کلي با طبيعت آدمي مغاير است.اما اين موضوع نبايد از جوان پنهان بماند.بايد آن را با همه ي زشتي اش پيش روي وي قرار داده، بگوييم که بدين طريق از توليد مثل خواهد افتاد و يادآور شويم که اين عادت زشت بيش از هر چيز ديگري قدرت جسمي اش را تباه خواهد کرد، با اين کار سبب پيري زودرس خويش خواهد شد، عقلش واقعاً ضعيف خواهد شد و غيره و غيره.(12)
«موريس دبس»در اين مورد مي نويسد:
سابق بر اين، گمان مي کردند که اين انحرافات جنسي، يک امر غيرقابل جبران و بسيار خطرناک است و تقصير تمام حوادث عصبي را به گردن آن مي گذاشتند.امروزه غالب اطبا به اين موضوع اهميت زياد نمي دهند.در هر صورت جلق زدن (استمنا)عمل قبيحي است.اين کار جوان را بسيار خسته مي کند ودر طبايع حساس توليد وسواس و ترديد عجيبي مي نمايد به طوري که همواره خجل و شرمسار هستند.(13)
متفکرديگري به نام «سيلوانوس استال»معتقد است:
اين کار(استمنا)آشفتگي و شوريدگي حال را سبب مي شود و اگر تکرار گردد، نتايجي محنت انگيز در پي دارد.استمنا، هوش را ناتوان و خوي را پست و نيروهاي پيکر را نابود سازد و آن را بايد نه تنها گناه به خدا بلکه بي حرمتي به آنچه درعالم بشريت پاک و نيک است، به شمار آورد.اين کار زشت اگر به درازا انجامد، براي بدبختي که بدان دست يازد، همه راههاي به دست آوردن خوشبختي را تباه و ويران سازد.(14)
«کينزي»يکي از محققاني است که ساليان دراز به تحقيق درباره ي مسايل جنسي نوجوانان و جوانان پرداخته است، مي نويسد:(15)
مشکل است تصور شود که چيزي از اين (استمنا)بتواند به طور مداوم به شخصيت فرد لطمه زند.
و در مورد زنان مبتلا به خودارضايي مي نويسد:
«نصف آنها به خلجانهاي رواني منبعث از پشيماني و ندامت مبتلا مي شوند و در اين ميان عده اي فقط يک تا دو سال، ناراحت مي گردند.درحالي که عده ي بيشتري در حدود شش سال و نيم دچار اين گونه اضطرابات خواهند بود.» (16)
به عقيده ي کينزي،هيچ نوع فعاليت جنسي ديگر مثل استمنا، موجب ناراحتي و نگراني خاطر زنان را فراهم نمي سازد.
«کوچتکف»و «لاپيک»دو تن از روان شناسان روسي مي نويسند:
تمايلات جنسي پيش از موقع،جوان را از تحصيل و استراحت کلي نشاط بخش منحرف مي کند و دراشخاص بي اطلاع و بي تجربه، سبب رنج روحي عميقي مي شود.(17)
آنها همچنين در پاسخ آن عده که مي گويند:اگر نوجوانان، از طريق استمنا و يا روشهاي ديگر، به ارضاي جنسي خويش نپردازند، دچار ناراحتيهاي روحي مي شوند، اين چينن اظهار نظر مي نمايند:
طبق عقيده ي متخصصان معروف و مقبول همگان (متخصصان فيزيولوژي، بيولوژي و پزشکان بيماريهاي رواني و متخصصان اعصاب و امور جنسي و بيماريهاي آميزشي)اجتناب از ارضاي تمايلات جنسي تا دوره ي روابط زناشويي،مطلقاً ضرري ندارد.(18)
برخي از متخصصان امورجنسي نيز مي نويسند:
اين عمل (استمنا)مبتلايان را به ضعف قواي شهواني دچار مي کند، جبون و بي حال بارمي آورد، شهامت و درستي از آنان سلب مي شود.چه بسا اشخاصي هستند که درعنفوان جواني دچار ضعف قواي روحي و جسمي به صورت مفرط مي شوند.اين عمل غيرطبيعي جنسي از لحاظ روابط نزديکي که با حواس پنجگانه دارد،در درجه ي اول در چشم و گوش اثر مي گذارد، علاوه بر اينها، تحليل رفتن قواي جسماني و روحاني، کم شدن خون، پريدگي رنگ، نقصان قواي حافظه، لاغري، ضعف و سستي زياده از حد، بي اشتهايي، کج خلقي، عصبانيت دَوَران سر و آفتهاي ديگر، مشکلاتي است که گريبانگير مبتلايان به آن خواهد شد.(19)
با بررسي نظريات فوق بايد اظهار نمود که:
برخي از روان شناسان، آسيب استمنا را رواني مي دانند نه جسمي. (20)اگرصرفاً خطر آن را رواني بدانيم، بايد بپذيريم که عوارض احتمالي آن از قبيل احساس گناه،درخود فرو رفتن عاطفي (اوتيسم)، (21)انزوا، شرم و خجلت افراطي گريبانگير نوجوان ويا فرد مبتلا خواهد گرديد.زيرا به خود مشغول شدن،مستلزم بريدن از ديگران و قطع ارتباطهاي اجتماعي است.
از سوي ديگر به لحاظ وجود رابطه مستقيم بدن و روان که در اختلالات پسيکوسوماتيک (22)(روان ـ تني)مورد بحث واقع مي شود، آثار رواني استمنا، پيامدهاي نامطلوب جسمي را به دنبال دارد.
خانم دکتر بيرجندي،پس از بحث پيرامون علل مولد امراض پسيکوسوماتيک، در اين زمينه مي نويسد:(23)
در کسي که احساس گناه به علت استمنا دارد، ممکن است علايم دستگاه ادراري و تناسلي بروز کند.

پي نوشت ها:

1-گناهان کبيره، جلد1، ص 450.
2-غررالحکم و دررالحکم.
3-مولوي
4-گناهان کبيره، جلد1، صص 330 و 331.
5-همان منبع، ص 358.
6-همان منبع، جلد2، ص 579 و 580.
7-همان منبع، جلد2، ص 422 و 423.
8-مسايل نوجواني؛دکتر سيروس ايزدي، ص 24.
9-نوجواني؛ دکترابراهيم جعفر کرماني، ص 30.
10-روانشناسي نوجواني؛ بلر و جونز، ترجمه ي رضا شاپوريان، ص 102.
11-روانشناسي کودک و بالغ، ص 326.
12-تعليم و تربيت؛ کانت، ترجمه دکتر شکوهي، ص 78.
13-بلوغ، ص 63.
14-آنچه که يک جوان بايد بداند؟، ص 41.
15-روانشناسي نوجواني، ص 102.
16-همان منبع، ص 102.
17-روانشناسي و تربيت جنسي، کوچتکف و لاپيک، ترجمه محمد تقي زاده، ص 196.
18-همان منبع، ص 230.
19-ناتوانيهاي جنسي؛ دکتر استون و جمعي ديگر از نويسندگان، صص 48و49.
20-همان منبع، ص 326.
21-Autism
22-psychosmatic
23-روانشناسي مرضي (رفتار غيرعادي)؛ دکتر پروين بيرجندي، ص 235.

منبع:دنياي نوجوان